بسم رب الشهدا و الصدیقین
همه به عشق بین من و آقامحسن غبطه میخوردند
یادم هست سر سفره عقد که نشسته بودیم،
به من گفت: «الان فقط من و تو، توی این آینه مشخص هستیم،
از تو میخواهم که کمک کنی من به سعادت و شهادت برسم.»
من هم همانجا قول دادم که در این مسیر کمکش کنم
محسن واقعا راحت از من و فرزندمان دل کند
چون عشق اصلیاش خدایی بود
همه میدانستند که چقدر من و محسن به همدیگر علاقه داشتیم
همه غبطه میخوردند به عشق بین من و شوهرم
اما او همیشه میگفت «زهرا درعشق من به خودت و پسرمان علی شک نکن
ولی وقتی که پای حضرت زینب (س) بیاید وسط، زهرا جان من شماها را میگذارم و میروم.»
اگر فرزندم علی آن جوری که من دوست دارم، تربیت شود و بزرگ شود
قطعا به این عکس افتخار میکند و قطعا همین مسیر را انتخاب میکند و
انشالله مثل پدرش شهادت نصیب او هم میشود
علی با همین دو تا عکس یعنی اسارت و شهادت پدرش میفهمد
که او چقدر شجاع بوده، چقدر مرد بوده،با غیرت بوده، با ایمان بوده.
به هرکسی هم که به مجلس محسن میآید و گریه میکند میگویم
خواهش میکنم اشکتان هدف دار باشد
برای حضرت زینب(س) اشک بریزید ،برای امام حسین(ع) اشک بریزید
تا دل شهید من هم راضی بشود.
"گزیدهای از سخنان خانم زهرا عباسی،
همسر شهید مدافع حرم محسن حُجَجی دربارهی سبک زندگی این زوج"